نیکانیکا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

گل همیشه بهارم

بحران سه سالگی

1393/12/5 21:29
نویسنده : مامان
1,138 بازدید
اشتراک گذاری

راستش تا الان که به این سن رسیدی هر زمانی شروع به هر عادت بد و رفتار بد کردی بعد مشورت و کلی مطالعه و تحقیق فهمیدیم بحران همون سنه . جالبه انگار هر سنی بحران داره خدااااااایا

اما الان اگه کسی پیدا بشه بهم بگه سه سالگی بحران نداره من باورم نمیشه

یه دفعه خیلی تغییر کردی خیلی . موقع خواب که خیلی همیشه برام مهم بودن لحظاتش الان دیگه برای من و تو به زمان جنگ تبدیل شده . ( وقتی میخوابی بعدش از فکر و خیال دیونه میشم که چرا بچم به این شکل به خواب رفته ) نه دستشویی میری نه شیرت رو میخوری نه مسواک میزنی . تمام اینا اگه به یه شب ختم میشد ایرادی نداشت شما هر شب از زیر بار اینا شونه خالی میکنی . عادت کردی در طول روز شیر نمیخوری میگی موقع خواب اون موقع هم دیوونه میکنی تا یک لیوان شیر بخوری . دسشویی رفتنت که تا لحظه ی آخر اون زمانی که شلوارت داره خیس میشه طول میکشه . خودم خودم خودم . این شعارته . البته این رو به فال نیک میگیریم . اما اینکه شما بعد توالت رفتم میگی شلوار نمیپوشم برو پتو بیار بذار روی پام رو چکار کنم . این مدت دور و برمون شلوغ بود و من دنبال فرصتی میگشتم تا درست باهات برخورد کنم . امروز اونقدر سر این موضوع گریه کردی و هوار کشیدی که چشمات دیگه باز نمیشد . قرار بود بامن کتلت درست کنی ( عاشق این کاری ) در همین حین متوجه شدم جیش داری اما شما زیر بار نرفتی محلت ندادم تا خودت بعد کمی خیس شدن شلوارت گفتی مااامااان جیییشششش  . بعد بیرون اومدن بازم زیر بار پوشیدن شلوار نرفتی منم گفتم بدون شلوار نمیتونی با من کتلت درست کنی . شما با هق هق تقاضای پتو داشتی دورت بپیچی و با من کتلت درست کنی ( آخه مگه میشه ) اما من شرطم این بود بدون پوشیدن شلوار نمیتونی . نیم ساعت گریه کردی تا اومدی بهم گفتی مامان شلوارم رو بپوشون . دلم بدجوری ریش شد اما این کارم باعث شد بعد اون بجای شلوار تقاضای پتو نکردی ( باورم نمیشد کارم اینقدر خوب نتیجه داد ) . در این سه سال هر ترفندی زدیم گلسر گیره ، کش مو یا هر نوع موبندی به موهات ببندی راضی نشدی اما به یکباره با شروع سه سالگی اجازه این کار داده شد از طرف شما . تا الان از پتو متنفر بودی تا جایی که موقع خواب اگه به تنت میخورد به مشت و لگد پرتش میکردی اما الان موقع خواب اصرار داری تا گلو زیر پتو باشی .

بله  اینا تازه نصف تغیراتت هم نیست . خیلی ها قابل حله و مشکل زیادی پیش نمی یاره اما لجبازی هات واقعاً کمر شکنه باور کن . هر شب تصمیم میگیرم فردا روز دیگه یی داشته باشم با شما اما هر روز بدتر از دیروز . خودمم خیلی ناراحتم اما باید یه کاری کنم باور کن به این منوال پیش بره کم کم دچار سوء رفتار میشی .

امشب بازم بعد خوابت دچار عذاب وجدان شدم و به خودم قول دادم از فردا اعصبانیت نباشه بین من و تو .

ببخشید دختر نازم و دوستت دارم

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان مبینا
11 اسفند 93 10:17
عزیزم چقدر رفتار این کوچولوها شبیه همه من که هر چندماه یکبار از این طوفان ها رو تجربه میکنم...دیگه عادت کردم ولی چیزی که هست هرچقدر بچه ها رو رها کنیم بهتر این بحران ها سپری میشن من از وقتی حساسیتم رو رو دستشویی رفتنش کم کردم خییییلی بهتر شده شکر خدا،البته تا صددرصد خوب شدن مونده هنوز
شادی
10 اردیبهشت 94 13:49
ممنون از نوشته هات. خیلی عالی بود. واقعا این فسقلی ها غیر قابل پیش بینی هستن. ممنون که به وبلاگ ما سرزدید شادی جون
مــــن
31 خرداد 94 11:55
عـــــــــــــــــــــــــــالی...خیلی جالبه وبتون...به منم سر میزنین؟