دیگر بس است
گفتی مامان پشتم رو بخارون . منم دستورت رو اطاعت کردم . یکمم هم بیشتر مالوندم که مثلا قبل خواب یکم لذت ببری . گفتی " دیگر بس است " با تعجب گفتم چی ؟ جملت رو دوباره تکرار کردی . واقعاً از تعجب داشتم شاخ در میاوردم چون میدونستم از دهن من این جمله رو نشنیدی . پرسیم : از کی یاد گرفتی مامان این حرف رو ؟! گفتی " از مامان کتی " . تازه یادم اومد کتابی رو که برات میخونم یه جمله داره که مامان کتی بهش میگه " کتی جان دیگر بس است " .
خوشم اومد از این دقتت عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی