نیکانیکا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

گل همیشه بهارم

دیالوگ های امروز

1392/11/29 0:50
نویسنده : مامان
246 بازدید
اشتراک گذاری

مشغول کار بودم صدام کردی : ماااماااان چه طوری میتونم بابا رو بوس کنم  :(   تازه من به اوج دلتنگیت پی بردم عزیزم

یه دعوای ساختگی سر بابا جون . من : بابا زندگی منه       تو : بابا زندگیییییی منه

من : بابا عمر منه         تو : نه بابا عمر منههههههه       من : بابا عشق منه      تو : بابا عشق تو هست ، کوچیک منه ( آحه بابا همیشه بهت میگه کوچیکتم ) {#emotions_dlg.e3}

رفتیم از یه سوپری خرید کنیم . گفتی : مامان من با بابا همش میام اینجا . خیلی تعجب کردم از اینکه چه طوری از بین این همه سوپری که میریم تو اینقدر خوب یادت مونده این یکی رو

داکیت ( عروسک مورد علاقت ) توی دستت بود . بهت گفتم دخترم داکیت نیوفته خوب نگهش داریا . بعد چند دقیقه گفتی مامان نگهش دار میخوام خارش کنم . اون لحظه داشتم از این حرفت می مردم از خنده اما نمیشد بلد بخندم آخه توی تاکسی بودیم . گرفتمش و تو صورتت رو خاروندی دوباره ازم گرفتیش {#emotions_dlg.e22}

با عمه مشغول ورزش بودی یه دفعه با یه صدای خسته یی گفتی وااااااااای نفسم نمی یاد ( شاید میخواستی بگی خیلی خسته شدی و نفست بالا نمی یاد )

خلاصه اینکه خیلی شیرین زبون شدی . این چیزای بود که از امروزت یادم مونده بود

دوستت دارم عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

❤خونه نمدی❤
29 بهمن 92 1:20
مامان با سلیقه سلام اگه میخوای هرکی میاد تو اتاق نی نی خوشگلت انگشت به دهن بمونه یه سر به ما بزن کارای تک و شیکی که تو هیچ مغازه ای نمیتونی پیدا کنی خوشحال میشم خونه نمدی رو تو وبلاگ نی نیت لینک کنی با تشکر خونه نمدی
شهرزاد مامان آریابد
11 اسفند 92 23:23
واقعا که اوج شیرین زبونیش اونجایی بود که گفت میخوام خارش کنمخیلی با مزه بود ممنون عزیزم