بازم عزیز دلی والا
نیکا : مامان چرا بابا از اون کفش ها که جلوش کنترل داره نمیخره !
من : کنترل ؟!؟!
نیکا : از اون کفشا که جلوش مثل کنترل درازه دیگههه
من : بعد کلی خنده ، بابا از اون کفشا خوشش نمیاد
نیکا تا مدتها به کفشای آقایون نگاه میکرد تا کفش کنترلی پیدا کنه
من : خوب حالا تو پای کی دیدی از این کفشا ؟
نیکا : " عزیز دلی والا " از این کفشا داشت .
با نیکا مشغول شناسایی جهات بودیم . با مفهوم جلو و پشت و راست و چپ و ... مدتهاست آشناست بهش گفتم رو به رو یعنی همون جلو و بهش گفتم رو به روت چی میبینی ؟ همین طور کنار و پهلو ... تا رسیدم به پشت سر گفتم خوب پشت ساختمونمون کجاست ؟ با دست نشون داد . گفتم بیا از پنجره نگاه کنیم چی میبینیم ؟ گفت : خونه عزیز دلی والا دیگه ! خونشون پشت خونه ی ماست !!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی