نیکانیکا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

گل همیشه بهارم

2 سالگی

1392/10/30 23:38
نویسنده : مامان
243 بازدید
اشتراک گذاری

وااااااای عزیزم بالاخره 2 سالت شد . مبارک باشه بزرگ شدنت . مبارک من و بابا حامد باشه عزیزم . مبارک ما باشه با این فرشته یی که ثمره ی عشق مون هست و زندگیمون با وجود اون پر برکت شده . امروز سی دی ماهه و من این مطلب رو با سه روز تاخیر دارم مینویسم . چون این مدت سرم شلوغ بود و نت در دسترس نداشتم . بگم برات که : دقیقاً 27 دی سالگرد تولدت مصادف بود با جشن نامزدی خاله زهرا و عمو محمدرضا . کلی خوش گذشت و تو هم همش در جشنشون مشغول رقصیدن بودی البته رقص چه عرض کنم فقط دور خودت میچرخیدی ( کلاً رقصیدنت این طوریه که فقط دور خودت میچرخی و اصلا هم خسته نمیشی ) ما هم جشن خانوادگی تولدت رو گذاشتیم واسه 28 دی ماه . آخه قبلش که بابا حامد نبود ( راستی یادم رفت بگم بابایی بیست و پنجم اومد . چشمات روشن عزیزم ) . این بار تعدادمون با وجود خاله ها و شوهر خاله ها ، دایی و زن دایی و یسنا کوچولو ، راستین و یاسی و عمه و بابا بزرگا و مامان بزرگا از سال قبل بیشتر بود . یه مهمونی خودمونی بود خوش گذشت . کلی هم کادوهای قشنگ رسید برات . با وجود بابا جون کلی بهمون خوش میگذره . خوشحالم با اینکه بابا جون بیشتر مواقع از ما دوره اما تو خیلی دوسش داری و بهش وابستگی نشون میدی . همون شب اول که بعد 2 ماه دیدیش موقع خواب رفتی بغلش کردی و گفتی " بابا جون دیگه نریااااااا پیش من بمون " بابا جون با این حرفت اشک توی چشماش جمع شد منم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم . باید یه مدت دوری رو تحمل کنیم عزیزم . این دوری ها بیشتر واسه خوشبختی و راحتی من و تو هست پس باید صبور بود .

دختر گلم وارد سومین سال زندگیت شدی و در ابتدایی این سال برات آرزوی بهترین ها رو دارم . دخترم بیصبرانه منتظر پیشرفت های چشمگیرت در این سال هستم . و این رو بگم که همیشه منتظر این سال بودم و بهت قول میدم در دومین جهش بزرگ مغزیت با سرافرازی تمام در تمام مراحل در کنارت خواهم بود .

جهت اطلاع : ازاین به بعد تصمیم گرفتم جدا از این وبلاگ دفتری هم واسه نوشتن خاطراتت تهیه کنم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)