نیکانیکا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

گل همیشه بهارم

نیکا و دریا

1392/3/18 21:01
نویسنده : مامان
201 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی سلام . دیروز با خاله اینا رفته بودیم دریا . من از علاقه ایی که تو به آب داری حدس میزدم که باید از دریا خوشت بیاد قبلاً  شش ماهه که بودی یه دفعه با باباجون رفته بودیم دریا با اینکه کوچیک بودی اما خیلی ذوق کرده بودی دیروز که تو راستین فقط دوست داشتید توی آب باشید . خیلی بهت خوش گذشته بود کلی بازی کردین توی ماسه ها غلت میزدید . تا دستت رو رها میکردم میدوییدی سمت دریا . خلاصه کلی کیف کردین . امروز هم تا غروب نوده بودیم دیگه خسته شدم از بس بیخودی گریه میکردی تا راستین میومد سمتت نق میزدی بیچاره دوست داشت باهات بازی کنه اما تو اصلاً دوست نداشتی حتی کنارت بیاد . خلاصه کلافم کردی من هم اومدم گزافرود تا باباجون زنگ بزنه ، هم ببینیمش و هم باهاش صحبت کنیم . ( بابا که خارج از ایران رفته ماموریت من و تو هم مجبوریم از کامپیوتر و اینترنت عمه استفاده کنیم ) .

کار بامزه امروز : برات هلو پوست گرفتم که بخوری یه کوچولو یه قسمتش پوستش مونده بود دادم بهت ، خیلی بامزه نشونش دادی گفتی" پوست " مامانم درش آوردم تا تو قبول کنی که بخوریش ( فدای تو دختر حواس جم )

کلمات جدید : سگ ، خوابیده ، داد ، پوست ، سیب زمینی ( سیب زی )

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)