نیکانیکا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

گل همیشه بهارم

شیرین زبون من

1393/2/14 18:33
نویسنده : مامان
250 بازدید
اشتراک گذاری

من : نیکاااااا بیا این اسباب بازی هات رو جمع کن ریختی اینجا رفتی !

تو : نه جمع نمیکنم خودت جمع کن 

خلاصه با چند بار اصرار من نیومدی ، منم ناگزیر شدم خودم جمعشون کنم اومدی پیشم گفتی : مااامااان تو همیشه مهربونی

شب موقع خواب مراسم قبل از خواب اجرا میشه اما شما همچنان بیداری . نارضایتیم رو از شیطونی های اون وقت شبت با اخم کردن و خودم رو به خواب زدن نشون میدم . اومدی بغلم کردی گفتی : مگه من دخترت نیستم ؟! گفتم چرا هستی . گفتی مگه تو مامان من نیستی ؟!  گفتم چرا هستم . ( چون همچنان اخم رو صورتم بود ادامه دادی ) مگه بابا حامد بابای من نیست ؟! در حالی که خندم رو قورت میدادم گفتم خوب هست . گفتی مگه عمه زهرا عمه ی من نیست ؟! فکر کنم میخواستی پای تمام فامیل رو بکشی وسط بلکه من اخمم باز بشه . دیگه نتونستم بغلت نکنم و غرق بوست نکنم . چقدر خوب میتونی رضایت من رو بدست بیاری عزیزم بوس

احساسات من و خودت رو خیلی خوب میتونی درک کنی تازه براشون اسم هم میذاری

مامان چرا غمگینی ؟!     مامان اعصبانی هستی ؟!    مااماان داری به چی فکر میکنی ؟    

مامان الان من ناراحتم  .

وقتی هم از دستت ناراحتم و میای با اون صورت نازت ازم میپرسی ناراحتیییییی ؟؟ دیگه همه ناراحتی هام یادم میره

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

شهناز
14 اردیبهشت 93 19:16
الهی چقد نازه ایشالله خدا حفظش کنه به من هم سری بزن عزیزم [ممنونم عزیزم چشم حتماً]
شهرزاد
15 اردیبهشت 93 12:29
از همون بچگی رگ خواب مامانا دستشونه دیگه....امان از این وروجکا