بحران سه سالگی
راستش تا الان که به این سن رسیدی هر زمانی شروع به هر عادت بد و رفتار بد کردی بعد مشورت و کلی مطالعه و تحقیق فهمیدیم بحران همون سنه . جالبه انگار هر سنی بحران داره خدااااااایا
اما الان اگه کسی پیدا بشه بهم بگه سه سالگی بحران نداره من باورم نمیشه
یه دفعه خیلی تغییر کردی خیلی . موقع خواب که خیلی همیشه برام مهم بودن لحظاتش الان دیگه برای من و تو به زمان جنگ تبدیل شده . ( وقتی میخوابی بعدش از فکر و خیال دیونه میشم که چرا بچم به این شکل به خواب رفته ) نه دستشویی میری نه شیرت رو میخوری نه مسواک میزنی . تمام اینا اگه به یه شب ختم میشد ایرادی نداشت شما هر شب از زیر بار اینا شونه خالی میکنی . عادت کردی در طول روز شیر نمیخوری میگی موقع خواب اون موقع هم دیوونه میکنی تا یک لیوان شیر بخوری . دسشویی رفتنت که تا لحظه ی آخر اون زمانی که شلوارت داره خیس میشه طول میکشه . خودم خودم خودم . این شعارته . البته این رو به فال نیک میگیریم . اما اینکه شما بعد توالت رفتم میگی شلوار نمیپوشم برو پتو بیار بذار روی پام رو چکار کنم . این مدت دور و برمون شلوغ بود و من دنبال فرصتی میگشتم تا درست باهات برخورد کنم . امروز اونقدر سر این موضوع گریه کردی و هوار کشیدی که چشمات دیگه باز نمیشد . قرار بود بامن کتلت درست کنی ( عاشق این کاری ) در همین حین متوجه شدم جیش داری اما شما زیر بار نرفتی محلت ندادم تا خودت بعد کمی خیس شدن شلوارت گفتی مااامااان جیییشششش . بعد بیرون اومدن بازم زیر بار پوشیدن شلوار نرفتی منم گفتم بدون شلوار نمیتونی با من کتلت درست کنی . شما با هق هق تقاضای پتو داشتی دورت بپیچی و با من کتلت درست کنی ( آخه مگه میشه ) اما من شرطم این بود بدون پوشیدن شلوار نمیتونی . نیم ساعت گریه کردی تا اومدی بهم گفتی مامان شلوارم رو بپوشون . دلم بدجوری ریش شد اما این کارم باعث شد بعد اون بجای شلوار تقاضای پتو نکردی ( باورم نمیشد کارم اینقدر خوب نتیجه داد ) . در این سه سال هر ترفندی زدیم گلسر گیره ، کش مو یا هر نوع موبندی به موهات ببندی راضی نشدی اما به یکباره با شروع سه سالگی اجازه این کار داده شد از طرف شما . تا الان از پتو متنفر بودی تا جایی که موقع خواب اگه به تنت میخورد به مشت و لگد پرتش میکردی اما الان موقع خواب اصرار داری تا گلو زیر پتو باشی .
بله اینا تازه نصف تغیراتت هم نیست . خیلی ها قابل حله و مشکل زیادی پیش نمی یاره اما لجبازی هات واقعاً کمر شکنه باور کن . هر شب تصمیم میگیرم فردا روز دیگه یی داشته باشم با شما اما هر روز بدتر از دیروز . خودمم خیلی ناراحتم اما باید یه کاری کنم باور کن به این منوال پیش بره کم کم دچار سوء رفتار میشی .
امشب بازم بعد خوابت دچار عذاب وجدان شدم و به خودم قول دادم از فردا اعصبانیت نباشه بین من و تو .
ببخشید دختر نازم و دوستت دارم