ماموریت پدر
باز هم بابا رفت و من و تو تنها شدیم . و چقدر هم بابا موقع رفتن دل نگران بود . دیدن چهره غمگین بابا جون و اینکه چطور بغلت کرده بود و جدا نمیکردت از خودش ، خیلی ناراحتم کرد . اما باید تحمل کرد . از بغل بابات جدا نمیشدی و با کلی گریه و زاری خلاصه بابا رفت تا 60 روز دیگه بیاد . خیلی سفارش کرد مواظبت باشم ، وقتی خسته ام و تو اذیتم کردی سعی کنم سرت داد نکشم و ... راستش از ماموریت بابا توی عراق خیلی راضی نیستم چون هم دیر به دیر میاد هم اینکه اونجا خیلی شلوغه و امنیتش پایین . امیدوارم هرچه زودتر تموم بشه . بابا جون من و نیکا دوستت داریم و همیشه به یاد هستیم ...
نویسنده :
مامان
20:58